تمرین احساسات مثبت

وقتی کلمه ی مثبت را می شنوید چه چیزی به یادتان می آید؟ اگر مثل بیشتر مردم باشید احتمالا به یاد پسری با عینکی استکانی می افتید که تنها کار خلافش حل نکردن مسائل سخت ریاضی بوده است! اما اینگونه نیست مثبت بودن به معنای احمق بودن نیست اتفاقا برعکس به معنای "زیرکی" است.

آدم های احمق منفی باف هستند

آدم های احمق را اگر از نزدیک دیده باشید این حرف را تصدیق می کنید، آن ها به خواسته هایشان نمی رسند و اسمش را تقدیر می گذارند و به سادگی به زندگی در بدترین شرایط ممکن، راضی می شوند.یا مثلا نمی توانند با دیگران به خوبی ارتباط برقرار کنند و اسمش را شرم و حیا می گذارند در صورتی که خودشان هم میدانند که کلمه ی مناسب "بی لیاقتی" و "ترس" است. بی لیاقتی و ترس جزو احساسات منفی هستند که آن ها هر روزه تمرینشان کرده اند و حالا تبدیل به صفت وجودی آن ها شده و بدون تمرین و تلاش آگاهانه آنرا تکرار می کنند.

 

بیایید مثبت نگر باشیم

اگر دوست ندارید دست و پا چلفتی باشید و اگر دوست دارید که خودتان گلیم تان را از آب بیرون بکشید پس باید دست به کار شوید و راه طولانی و احتمالا سخت و پر چالشی را آغاز کنید، راه رسیدن به خواسته هایتان از مسیر مثبت نگری و حقیقت می گذرد. در ادامه به شما تکنیک هایی را خواهم آموخت تا هرچه سریعتر دست به کار شده، احساسات مثبت را تمرین و تکرار کنید و تبدیل به همان کسی باشید که دوست داشتید باشید.

تمرین احساسات انسانی، کلید رسیدن به خواسته ها

شاه کلید رسیدن به خواسته هایتان چیست؟ جز این است که باید خودتان را کنترل کنید؟ احساسات و افکار دلخواه را درون ذهن و بدن تان بکارید و به وقت برداشت محصول، بهترین میوه ها را درو کنید؟ تقریبا هر چیزی که در بیرون از خودتان به آن دست می یابید تحت تاثیر ارتباط درونی تان است، یعنی اگر فردی ضعیف باشید و ضعف و احساسات منفی را تمرین کنید، در بیرون از خودتان هم به نتایج ضعیف و منفی دست می یابید. هشتاد درصد موفقیت ما بستگی به ارتباطی دارد که ما با درون (خودمان) و بیرون (دیگران) برقرار می کنیم اگر خودتان را نتوانید برای رسیدن به هدفی مهم قانع کنید چطور خواهید توانست دیگران را قانع کنید تا خواسته هایتان را برایتان فراهم کنند؟

 

در ادامه به شما روشی خواهم آموخت تا بتوانید هر احساس یا فکری را که دوست دارید درون تان ایجاد کنید و طبق آن احساسات دست به عمل بزنید، و طبق عمل تان، نتایج دلخواه تان در بیرون از خودتان مشاهده کنید یعنی به خواسته هایتان تمام و کمال دست بیابید اما اولین قدم برای اینکار، تصمیم گیری و انتخاب هدف است.

 

قدرت تصمیم گیری و تاثیر آن در زندگی

برای رسیدن به هرچیزی در دنیای بیرون تان، نیازمند یک تصمیم قاطع و دقیق هستید اینکه دوست دارید در زندگی به چه چیزی دست یابید، و تبدیل به چه کسی شوید مهم ترین بخش کار است وقتی تصمیم گرفتید،  تا به خواسته تان دست نیابید و تصمیم تان را به سرانجام دلخواه نرسانید دست از پا نمی شناسید و سرجایتان نمی نشینید. البته اگر تصمیم تان حقیقی، و درست باشد نه تصمیماتی که شبیه به میل و آرزوست و بیشتر شما را ضعیف و دارای کمبود نشون می دهد.

کلید تصمیم گیری این است که در ابتدا "احساس اطمینان و آرامش" را درون خودتان ایجاد کنید و بعد به کندوکاو درونی بپردازید لازم نیست این کندوکاو و جستجو طولانی باشد وتا ابد ادامه پیدا کند در عرض یک ساعت می توانید انگیزه های درونی تان را تشخیص دهید و بعد تصمیم گیری کنید.

 

قدم دوم پس از تصمیم گیری، احساس رسیدن به آن است

بعد از تصمیم گیری، باید حقیقتا احساس کنید که در لحظه حال و در همین ثانیه به تمام خواسته هایتان رسیده اید باید پر شوید از احساس کامل بودن و شکرگزاری، باید طوری خواسته هایتان را در ذهن "تصویرسازی" کنید که باور کنید در درون خودتان حتما به خواسته هایتان رسیده اید و کمبود و نیازی به بیرون ندارید. باید باور کنید که بیرون از شما انعکاس درون تان است و دیر یا زود در بیرون از خود هم به خواسته هایتان خواهید رسید. چنین کاری نیازمند اطمینان کامل است باید با تمام وجود حس کنید که خواسته هایتان را از قبل دریافت کرده اید و در قدم بعدی باید جلوی منفی بافی ها را بگیرید اینکه پس کی به خواسته ام در بیرون از خودم می رسم؟ زمانش کی است؟ کجا تجربه اش می کنم و . تماما باعث می شود که احساس کمبود و نیاز کنید و در عمل کمبود و نیاز بیشتری را تولید کنید و این یعنی در زندگی بیشتر شکست میخورید.

 

قدم سوم تمرین خود جدیدتان و از هم گسستن خود قدیمی است

قدم سوم شما این خواهد بود که خود قدیمی تان را بطور کامل شناسایی کنید و از کار بیندازید. باید ببنیید خود قدیمی و شکست خوردتان یعنی همان خودی که دائما و دائما تکرار می شود چه احساسی دارد؟ چه افکاری دارد و چگونه در موقعیت های مختلف رفتار می کند؟ باید به حقیقت خودتان بطور کامل واقف شوید و با جزئیات تمام افکار و احساسات قدیمی و آموخته شده تان را که هر روز و هر روز تکرار می شود را شناسایی کنید. پس از اینکه تمام افکار و احساسات تان را شناسایی کردید (افکار مثل : من بازنده هستم، من دست و پا چلفتی هستم و احساسات مثل : احساس قربانی بودن، شکست و .) وقت این است که جلوی این افکار و احساسات تکراری را بگیرید تا مسیر های عصبی که فعال می شوند و این احساسات و سپس رفتار متناسب با آن را بوجود می آورند را جلویش را بگیرید تا این مسیر های عصبی به تدریج کمرنگ شده و غیرفعال شوند.

چطور؟ کافیست که وقتی چنین احساساتی پیدا کردید، به آن آگاه شده و رهایش کنید و ذهن تان را مشغول به زمان حال کنید یا خودتان را روی احساسات و افکار خود جدیدتان تنظیم کنید.

اما تنظیم کردن خود روی احساسات و افکار خود جدیدتان چگونه است؟

بعد از تصمیم گیری و تصور خواسته هایتان، حالا وقت این است که ببینید اگر فلان خواسته هایتان در همین لحظه دریافت کرده بودید چه احساس و فکری داشتید، احساس لذت می کردید؟ یا احساس شکرگزاری؟ احساس عشق می کردید یا احترام ؟ تمام این احساساتی که متناسب با خواسته هایتان در آینده هستند را شناسایی کرده و همین حالا تمرینش کنید. علاوه بر این باید افکاری را که موجبات این احساسات را فراهم می کنند را هم شناسایی کنید مثلا وقتی احساس خوشحالی می کنید به خودتان چه می گویید؟ و با خود چه تکرار می کنید؟ تمام جزئیات مهم هستند.

در ادامه مثالی برایتان می زنم تا بیشتر با این روش آشنا شوید:

 

احساس لذت:

1- ذهن: توجه بیشتر به احساسات بدن، بدون تفکر

2- بدن: تنفس شکمی، لذت بردن از تماس با اشیا و احساسات درونی، خمار شدن چشم ها

 

احساس عشق (علاقه):

1- ذهن: افکاری مثل" تو به من کمک می کنی تا زندگی ام خوشایند تر باشد" - " سختی های زندگی بخاطر تو قابل تحمل تر می شود"

2- بدن: خمار شدن و لبخند جشم ها،لرزیدن قلب، تبسم آرام لب ها و

 

 

جذب واقعیت آینده به زندگی خود براساس قوانین کووانتوم

همانطور که در پست های قبلی به این مورد اشاره کرده ام، 98 درصد بدن مان انرژی است، چرا که از اتم ساخته شده و ساختار اتم ها هم به گونه ای است که فقط 2 درصدش را ذراتی مثل الکترون و پروتون و . تشکیل می دهد بقیه فضای خالی یا انرژی است. علاوه براین تمام دنیای اطرفتان هم از اتم ساخته شده است و انرژی است.

تمام احساسات و افکار شما امواج الکترومغناطیسی تولید می کند، این مورد توسط دستگاه های ضبط امواج مغزی ثابت شده است، و امواج ذهنی به دسته های مختلف از قبیل آلفا، تتا، بتا و تقسیم بندی شده است، امواجی که درست شبیه به امواج الکترومغناطیسی دستگاه های الکترونیکی از قبیل ماهواره، رادیو و . است.

حالا اگر احساسات و افکار شما با خواسته هایتان در بیرون از خود، همساز باشد چه اتفاقی می افتد؟ هر چیزی جذب همساز خودش می شود، احساسات و افکار همساز با خواسته ها، همان ها را به زندگی تان جذب می کنند. رمز کار در این است که احساس و فکر تان همسو باشد، نه اینکه به فکر خواسته هایتان باشید اما درون بدن تان گرفتار احساس کمبود باشید.

راه حل همراه کردن بدن تان با واقعیت آینده، این است که بدن تان را از احساسات گذشته، که به آن عادت کرده و شرطی شده خارج کنید و احساسات تازه را تمرین کنید احساساتی که شبیه به خواسته هایتان درون ذهن تان است، روش کار این است که ژست های مختلف بدنی، را تمرین کنید یا احساسات را به وسیله تصویرسازی دقیق و شفاف ایجاد کنید.

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها