بگذارید در همین ابتدا یک حقیقت کاملا قطعی را به شما بگویم. اگر "ضعیف" باشید مرگ را یکبار تجربه نخواهید کرد، هر روز "خواهید مُرد".

شاید با خودتان احمقانه فکر کنید که نه من می خواهم "مهربان و ملایم" باشم پس بگذارید هزاران تبهکاری را به شما معرفی کنم که با پنبه سر می بُرند و پشت پرده ی مهربانی شان "زیرکی" نهفته است، هیچکسی را در جامعه نمی توانید پیدا کنید که "ضعیف" باشد و در عین حال به "خواسته" هایش رسیده باشد.

 پس لطفا مفهوم "ضعیف" بودن را با "مهربانی،ملایمت، اجتماعی بودن و انعطاف" اشتباه نگیرید. ضعیف بودن صفت خوبی نیست.

 

بزرگترین قدرت، در شخصیت شما نفهته است

خواسته های شما هر چه که باشد "بهایی" خواهد داشت، بهایی که باید با پوست و گوشت تان بپردازید و سختی اش را تا عمق جان تان حس کنید، خوش بینی های احمقانه و راحت طلبی را بطور کامل کنار بگذارید. اگر میخواهید در زندگی به خواسته هایتان برسید باید "شجاعت" داشته باشید و در راهی پا بگذارید که پر از ریسک است و خارج شدن از نقطه "آرامش و راحتی" را به همراه دارد.

برای اینکه بتوانید در چنین راه هایی پا بگذارید باید ابتدا شخصیت تان را از هر نظر رشد دهید، باید به بلوغ عاطفی برسید باید بتوانید احساسات و افکارتان را کنترل کنید، نباید زود از کوره در بروید و نباید مانند افراد ترسویی باشید که با دیدن هر سختی و مشکلی خودشان را گم می کنند و بازی را بدون بُرد ترک می کنند.

 

قاطعانه خواسته هایتان را بخواهید

اگر کسی واقعا به مرز تشنگی برسد، بالاخره راهی برای رسیدن به آب پیدا خواهد کرد. اگر شما به چنین حد و مرزی نرسیده اید، توی خانه لم داده داده اید، و زیر پتو برای رسیدن به خواسته هایتان "تلاش ذهنی" می کنید باید به شما بگویم که شما بازنده هستید، و عمیقا شکست را قبول کرده اید.

تنها راه حل شما این است که در زندگی "چالش" هایی را پیدا کنید و برآن ها غلبه کنید. برای مثال تصمیم بگیرید برای یکبار هم که شده شخصیت متزل خودتان را قدرتمند کنید، برای ساعت ها مراقبه کنید، احساسات و افکار تازه را تمرین کنید، جملات مثبت را به خودتان تلقین کنید، و البته بیرون بروید و تا به خواسته هایتان نرسیده اید به "خانه" و محل امن تان بازنگردید.

چنین چیز هایی سخت به نظرمی رسد؟ خیلی افراطیست؟ پس لطفا دور خواسته هایتان خطی درشت بکشید و زیرش بنوسید که من شکست را قبول کرده ام.

تا به "آستانه تحمل" نرسی تغییر نمی کنی

تا از شرایط فعلی عمیقا متاثر نشوی، شرایط تازه ای را برای خودت بوجود نمی آوری. تا عمیقا از احساس درد پر نشوی برای فرار از درد یا رسیدن به لذت تلاشی نمی کنی. و البته تا بر ترس هایت غلبه نکنی، نمی توانی به خواسته هایت برسی.

تنها فرمول غلبه بر ترس  این است که به سمت کاری که می ترسی با تمام وجود حمله ور شوی،چرا که تا در برابر ترس هایت، قرار نگیری، آن ها به رشد و تسلط بر زندگی ات ادامه می دهند، و هر روز بزرگ تر و بزرگتر می شوند تا زمانی که کل زندگی ات را تحت کنترل گرفته و از تو فردی بی اراده و از نظر ذهنی فلج میسازند!

در نهایت میخواهم این مسئله را به شما گوشزد کنم، که اگر عمیقا، از نظر روحی از شرایط فعلی خسته نشده باشید، و اگر عمیقا به دنبال تغییر و ایجاد زندگی تازه نباشید، سرنوشت تان همین فلاکت فعلی باقی خواهد ماند حتی اگر به ظاهر روش های مختلف را امتحان کنید و به ظاهر بخواهید زندگی تان را تغییر دهید!

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها